یارب فرج امامان رابرسان
یارب فرج امامان رابرسان

یارب فرج امامان رابرسان

#روزشمار تا سالروز تأسیس مسجد مقدس جمکران به دستور حضرت حجت عجل الله تعال فرجه

#روزشمار تا  سالروز تأسیس مسجد مقدس جمکران به دستور حضرت حجت عجل الله تعال فرجه

بغضم گرفت. می‌خواستم دوباره گریه کنم؛ اما با دیدن مرد خندیدم. قیافه‌اش خیلی قشنگ و مهربان بود. حتی قشنگ‌تر و مهربان‌تر از مادرم. با خنده‌اش همه اشک‌هایم خشک شد و من هم خندیدم. از او هم پرسیدم مادرم کجاست؟ لبخندی زد و گفت همان نزدیکی‌هاست. حسابی ذوق کردم. بالاخره یکی زبانم را فهمید. دست کشید روی سرم و من را بوسید. او هم مثل مادرم بوی خوبی می‌داد... مرد رفت و رفت تا اینکه دیدم من را گذاشت داخل کالسکه خودم. حس خوبی داشتم. من هم بوی خوبی گرفته بودم... همه جا پر از نور و چراغ بود. داشتم برای خودم دست می‌زدم و آواز می‌خواندم. مرد هم کالسکه را به چپ و راست می‌چرخاند و جلو می‌رفت.

#مامان_من_گم_شده

#مریم_بصیری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.