یارب فرج امامان رابرسان
یارب فرج امامان رابرسان

یارب فرج امامان رابرسان

درد درمان میشود با ذکر یا مهدی مدد

https://s6.uupload.ir/files/%D8%AF%D8%B1%D8%AF_8dmf.jpg

درد درمان میشود با ذکر یا مهدی مدد

سخت آسان میشود با ذکر یا مهدی مدد

بس که آقایم غریب است و ندارد یاوری

چشم گریان میشود با ذکر یا مهدی مدد

أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الْـفَـرَج

آشنایی با مسجد مقدس جمکران

آشنایی با مسجد مقدس جمکران

از جمله اماکنی که همواره مورد توجه مخصوص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده و به برکت آن کرامات و عنایات ویژه ای در آن به وقوع پیوسته « مسجد مقدس جمکران » است.

این مکان شریف را به جهت واقع شدن در کنار روستایی به نام جمکران ، مسجد جمکران و به خاطر آن که به همت حسن بن مثله ساخته شده «مسجد حسن بن مثله» و به لحاظ آن که به امر مبارک حضرت امام زمان عجل الله تأسیس شده است ؛ « مسجد امام زمان علیه السلام یا مسجد صاحب  الزمان می نامند. همانطور که گفته شد این مسجد در زمان حسن بن مثله بنا شد و پس از آن بارها در آن تعمیراتی انجام شده است. از جمله یک بار در زمان مرحوم صدوق و بعدها چندین مرتبه در دوره حکومت سلسله صفویه و یک بار هم در زمان مرجعیت حضرت آیة اللَّه عبدالکریم حائری مؤسس محترم حوزه علمیه قم توسط مجاهد گرانقدر حجة الاسلام شیخ محمد تقی بافقی و بعد از ایشان تعمیراتی هم در آن به وسیله یکی از تجار معروف قم صورت گرفته است.

در سالهای اخیر به ویژه بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به علت استقبال بی  نظیر مردم از سرتاسر ایران اسلامی به کمک امت اسلامی تحت نظارت هیأت امنا و مدیریت مسجد جمکران طرحهای عمرانی بسیار مهم و در عین حال لازم و ضروری نظیر : سالنهای اجتماعات و کتابخانه عمومی و نمایشگاه کتاب و درمانگاه و محل اسکان برای نمازگزاران و... در کنار گسترش و توسعه ساختمان مسجد در دست اجراست.

امروزه این مکان مقدس به یکی از میعادگاه های بزرگ عاشقان ولایت و امامت تبدیل شده است که هر هفته شبهای سه شنبه و چهارشنبه بویژه در ایام مبارک نیمه شعبان هزاران نفر در آن گرد می آیند و از طریق تشکیل مجالس دعا و نیایش ضمن تجدید عهد با امام زمان عجل الله از خداوند تبارک و تعالی؛ تعجیل در فرج منجی عالم بشریت را درخواست می نمایند.

فضیلت نماز در مسجد مقدس جمکران

حسن بن مثله می گوید در دیداری که با حضرت داشتم امام مهدی عجل الله فرمودند: هر کس این دو رکعت نماز (نماز صاحب الزمان)را در این مکان (مسجد مقدس جمکران)بخواند، مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.

ألّلهُـــمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــرَج

هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم

هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم

آنچه داری ز معارف به همان محتاجم

تو اباصالحی و من پسرِ این پدرم

عملِ صالحَم اَفزون،که بدان محتاجم

به سلامی دلِ خود را به سحر خوش کردم

به علیکِ تو به هنگام أذان محتاجم

چشم برداری از این بنده ز پا می ٱفتد

به نظرهای تو پیدا و نهان محتاجم

باغ سبز است تماشای جمالت آقا

روزی یک بار به دیدار جنان محتاجم

من به دربار تو خدمت نکنم میمیرم

به غلامیِ تو تا عمرِ جهان محتاجم

الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج

خاصیت دعای ندبه

خاصیت دعای ندبه

صدرالاسلام همدانی در کتاب تکالیف الانام می‌گوید: از خواص دعای ندبه این است که هرگاه در جایی با حضور قلب و اخلاص تمام و توجه به مضامین عالی آن خوانده شود عنایت و توجه امام زمان ارواحنا فداه را به آن مکان جلب می کند بلکه باعث حضور حضرت در آنجا می گردد چنانچه در بعضی جاها اتفاق افتاده است.

تکالیف الانام فی غیبه الامام ص ۱۹۷

داستان امامت

داستان امامت

شیخ صدوق رحمه الله در کتاب کمال الدین می نویسد:

حکیمه خاتون، دختر امام محمد تقی بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهماالسّلام می‌گوید:

«امام حسن عسکری علیه السّلام مرا خواست و فرمود: «ای عمه! امشب نیمه شعبان است، نزد ما افطار کن که خداوند در این شب فرخنده، کسی را به وجود می‌آورد که حجت او در روی زمین خواهد بود. »

عرض کردم:«مادر این نوزاد مبارک کیست؟ »

فرمود: «نرجس.»

گفتم:«فدایت گردم! به خدا قسم اثری از حاملگی در نرجس خاتون نیست.»

فرمود:«همین است که می‌گویم.»

وقتی به خانه آن حضرت در آمدم، سلام کرده نشستم. نرجس خاتون آمد، کفش از پایم درآورد و به من گفت:«ای بانوی من! روزت را چگونه شب کردی؟»

گفتم:«بانوی من و خاندان ما تویی!»

گفت:«نه! من کجا و این مقام بزرگ کجا؟»

گفتم:«دختر جان! امشب خداوند پسری به تو موهبت می‌کند که سرور دو جهان خواهد بود. » چون این سخن را شنید، با کمال حجب و حیا نشست. سپس وقتی نماز شام را گذاردم، افطار کردم و خوابیدم. سحرگاه برای ادای نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم که نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست! پس از تعقیب نماز دوباره به پهلو خوابیدم، اما چند لحظه بعد با اضطراب بیدار شدم و دیدم که نرجس خوابیده است. سپس نرجس بلند شد، نماز خواند و دوباره خوابید. اندک اندک داشتم درباره وعده امام تردید می‌کردم که ناگهان حضرت از جایی که تشریف داشتند، با صدای بلند مرا صدا زده و فرمود:«ای عمه! عجله مکن که وقت نزدیک است!» چون صدای امام را شنیدم شروع به خواندن سوره «الم سجده» و «یس» کردم. در همین موقع نرجس با حال مضطرب از خواب برخاست. من به وی نزدیک شدم و گفتم: «نام خدا بر تو مستولی باد!» سپس از او پرسیدم:«آیا چیزی احساس می‌کنی؟»

گفت:«آری ای عمه! »

گفتم:«ناراحت مباش و دل قوی بدار. این همان مژده ای است که به تو دادم. » سپس سستی خواب مرا فرا گرفت و او در همین حین فرزندش را به دنیا آورد.

اندکی بعد وقتی احساس کردم که کودک متولد شده، برخاستم. هنگامی که لباس را از روی او برداشتم، دیدم که با اعضای هفتگانه، روی زمین خدا را سجده می‌کند. آن ماه پاره را در آغوش گرفتم و دیدم که بر عکس نوزادان دیگر، از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است! در این هنگام امام حسن عسکری علیه السّلام صدا زد: «عمه جان! فرزندم را نزد من بیاور! » چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم، امام دستش را زیر ران‌ها و پشت بچه قرار داد، پاهای او را به سینه مبارک چسباند، زبانش را در دهان او گردانید، دستش را بر چشم و گوش و بندهای او کشید و فرمود: «فرزندم! با من حرف بزن!» آن مولود مسعود زبان گشود و گفت:«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّدا رَسُولُ الله.» آنگاه بر امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین علیهم السّلام درود فرستاد تا اینکه بعد از بردن نام پدرش،متوقف و سپس ساکت شد.

امام فرمود:«عمه جان! او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من بر گردان.»چون او را نزد مادرش بردم، به او سلام کرد و مادر نیز جواب سلامش را داد. سپس او را پیش امام حسن عسکری علیه السّلام برگرداندم.

حضرت فرمود:«ای عمه! روز هفتم ولادتش نیز نزد ما بیا.»

صبح روز نیمه شعبان که به خدمت امام رسیدم، سلام کردم و روپوش از روی کودک برداشتم تا او را نوازشی کنم، ولی بچه را ندیدم!

عرض کردم:«فدایت گردم! بچه چه شد؟»

فرمود:«عمه جان! او را به کسی سپردم که مادر موسی علیه السّلام فرزند خود را به او سپرد!.»

چون روز هفتم به حضور امام شرفیاب شدم، فرمود:«عمه جان! فرزندم را بیاور.»او را در قنداقه پیچیده و نزد حضرت بردم. امام مانند بار اول فرزند دلبندش را نوازش کرد و زبان مبارکش را آنچنان در دهان او نهاد که گویی شیر یا عسل به او می‌خوراند.

سپس فرمود:«ای فرزند، با من سخن بگو!»

گفت:«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا الله. » آنگاه بر پیغمبر خاتم صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السّلام و یک یک ائمه تا پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس این آیه شریفه را تلاوت کرد:«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ [۱]»،

{و اراده کردیم که منت بنهیم بر آنان که در زمین زبون گشتند و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و آنها را در زمین جای دهیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنان نشان دهیم آنچه را که آنها از آن می‌ترسیدند}.

موسی بن محمد راوی این حدیث می‌گوید:«صحت این روایت را از عقبه، خادم امام حسن عسکری علیه السّلام پرسیدم و او نیز گفته حکیمه را تصدیق کرد[۲].»

[۱]سوره قصص،آیات۵ - ۶

 [۲]کمال الدین،ص ۳۸۹

بحارالانوار،ج۵۱،ص۱۰