انگار همهچیز را میبینم
امام عسکری(علیهالسلام) از جهان پس از ظهور برای فرزندش میگوید
فرزندم...
بدان که دلهای مردم دیندار و بااخلاص مانند پرندگانی که میل به آشیان دارد، مشتاق دیدار تو خواهد بود.
گویا میبینم، روزی را که با نصرت الهی پیروز میشوی. پرچمهای زرد و سفید را روی شانههایت میبینم، که بین حطیم و زمزم در جنبش است.
بیعتکنندگان و دوستانت را میبینم که چون گردنبندی از مروارید، دور تو جمعشدهاند و صدای دستهای بیعتکننده را میشنوم.
در آنروز صبح حقیقت میدمد و تیرگی باطل از میان میرود و خداوند بهوسیله تو پشت طغیان را درهممیشکند.
کودک در گهواره آرزو میکند که برخیزد و نزد تو بیاید و وحوش صحرا آرزو میکنند در جوار تو باشند.
جهان با وجود تو خرم میشود و کسانی که از دین فراری بودند، به آشیانه خود بازمیگردند.
برگرفته از کمالالدین، باب۴۳
چهقدر دلمان به حضور پدر گرم است؟
#اربعین_و_انتظار
امام زمان هست؛ ولی مهم این است چهقدر در زندگی ما حضور دارد.
مثلا کنکور اتفاقی است که هر سال برگزار میشود. خانوادهای که بچه کنکوری دارند؛ زندگیشان، برنامههایشان را با توجه به کنکور تنظیم میکنند. ولی خانوادهای که بچه کنکوری ندارند، کنکور تاثیری بر کارهایشان ندارد.
منتظر به کسی میگویند که امام زمان در زندگیاش حضور داشته باشد. به مقداری که حضرت ولیعصر در زندگی کسی حضور داشته باشد، او منتظر است.
مهمترین تاثیر اعتقاد به اینکه امام زمان بین ما زندگی میکند، امید است. شیعه هیچموقع ناامید نمیشود. چون میداند دست خدا در بین آنها هست.
امام زمان مثل پدر مهربانی است، که هر اتفاقی بیوفتد، بچهها دلشان به حضور او گرم است. خیالشان راحت است که پدر هست.
حجتالاسلاموالمسلمین عالی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کمک کردن امام زمان به #علامه_حلی در نوشتن یک کتاب قطور در یک شب
از جمله مقامهای بزرگی که برای آیت الله حلّی امتیاز به شمار می آید آن است که جزء افراد با ایمان به شمار می آید. یکی از دانشمندان سنّی که در بعضی رشته های علمی استاد علّامه حلّی بود، کتابی در مورد مذهب شیعه امامیّه نوشته بود ودر مجالس، آن را برای مردم می خواند وآنها را گمراه می کرد واز ترس آنکه نکند کسی از دانشمندان شیعه نوشته های آن را ردّ کنند کتاب را به کسی نمی داد که بنویسد وجناب شیخ همیشه در فکر طرح نقشه ای بود تا آن را بدست آورد ونوشته های آن را ردّ کند.
ناچار از محبّت بین استاد وشاگرد استفاده کرد واز او خواهش کرد تا آن کتاب را به او قرض بدهد.
چون استاد سنّی نمی خواست که بلافاصله دست ردّ بر سینه او بزند گفت: «من قسم خورده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم».
علّامه حلّی نیز آن مدّت زمان را غنیمت شمرد وکتاب را گرفت وبه خانه برد که در همان شب آن کتاب را تا جایی که ممکن است بازنویسی کند.
چون به نوشتن مشغول شد ونصفی از شب گذشت خوابش گرفت، ناگهان حضرت صاحب الامر(ع) ظاهر گشت وبه علّامه حلّی گفت: «کتاب را به من بده وتو بخواب».
وقتی که شیخ از خواب بیدار شد دید که باز نویسی آن کتاب از کرامت صاحب الامر (علیه السلام) تمام شده است.
ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان علیه السلام،سید محمد طباطبایی
#سلام_امام_زمانم
رسیده ام به چه جایی … کسی چه می داند
رفیق گریه کجایی ؟ کسی چه می داند
میان مایی و با ما غریبه ای … افسوس
چه غفلتی ! چه بلایی ! کسی چه می داند
تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
” اسیر ثانیه هایی ” کسی چه می داند
برای مردم شهری که با تو بد کردند
چگونه گرم دعایی ؟ کسی چه می داند
تو خود برای ظهورت مصمـّمی اما
نمی شود که بیایی کسی چه می داند
کسی اگر چه نداند خدا که می داند
فقط معطل مایی کسی چه می داند
اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست …
تو جمعه جمعه می آیی کسی چه می داند
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
تعجیل درفرج # صلوات