آقاجان
آقاجان
تورا آزرده‌ام اما
همیشہ دوستٺ_دارم
بہ چشمٺ
معذرٺ خواهے بسیارے
بدهڪارم
اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرجْ
ای نابترین صبح خداوند بیا
ای نابترین صبح خداوند بیا
ای نور دریچه‌های پیوند بیا
آن آینه‌های صاف را یادت هست؟
آن آینه‌ها خاک گرفتند بیا
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
آقاجان
آقاجان
هرڪجا سلطان بود، دورش سپاه و لشڪر است
پس چرا سلطان خوبان بے سپاه و لشڪر است
با خبر باشــید اے چشم انتظاران ظهــــور
بهترین سلطان عالم از همہ تنهاتر است
اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرجْ
عهد_جانان
عهد_جانان
دنیای با حضور تو دنیای دیگری است
روز طلوع سبز تو فردای دیگری است
بوی بهشت می وزد از کوچه باغ ها
خاک زمین بهاری گل های دیگری است
گل های مریم از گل نرگس معطرند
عیسی اسیر نام مسیحای دیگری است
شعر: سید محمد جواد شرافت/ عکس: مجتبی تالشی
مسجد مقدس جمکران:
Jamkaran_ir
اَلْسَّلاٰمُ.عَلَیْکَ.یٰا.مَوْلایَ.یا.اَباٰصالِحَ.اَلْمَهْدی(عج)
اَلْسَّلاٰمُ.عَلَیْکَ.یٰا.مَوْلایَ.یا.اَباٰصالِحَ.اَلْمَهْدی(عج)
کی تو آیی و از این فتنه نجاتم بدهی
هم کنی زنده مرا آب حیاتم بدهی
با مسیحا نفست زنده کنی جان مرا
با دمت زندگی تازه براتم بدهی
با یکی جلوه به من روح من احیا بکنی
با یکی خنده خود قند و نباتم بدهی
پیش تو مسکن و آرامش جانم برسد
تاب و آرام دل و صبر و ثباتم بدهی
کی بباری تو به این خشکی صحرای دلم
لب عطشان مرا آب فراتم بدهی
با وجودت به جهان معنی دیگر بخشی
مهلت رشد و تجلی صفاتم بدهی
کی شود زین شب هجران برهانی تو مرا
به من آزادی از این محنت و ماتم بدهی
کی شود تا تو بیایی و به دادم برسی
که رهایی به من از این ظلماتم بدهی
کی شود بنده نوازی و دهی باده وصل
رخصت دیدن خود را به زکاتم بدهی
اللهم عجل لولیک الفرج
یــــوســــف زهـــــرا (س)
Be_Sooye_Zohoor