دلنوشته
یعقوب را از کورشدن چه باک ...
وقتی پیراهنِ یوسُف شِفا میبخشد !
کوری فقط ندیدن توست ... یوسف !
و من کورترینم که تو را نمیبینم !
یعقوبِ تو نیستم ...
اما چشم انتظارت هستم !
و در هوایِ بودنت آنقدر نفس میکشم ...
تا نسیم عطرِ پیراهنت را برایم بیاورد ...
متن ارسالی مخاطبین(مستوره مهدی)