یارب فرج امامان رابرسان
یارب فرج امامان رابرسان

یارب فرج امامان رابرسان

(مناظره با فیشِ حقوق!)

(مناظره با فیشِ حقوق!)

می‌گفت کارمند به فیش حقوق خویش:

این را ببین که اسم خودش را نهاده فیش!

آخر بگو چه «خالصِ دریافتی»ست این؟

با اخذِ «نونِ» ساده یهو می‌شوی «فینیش»!

بنگر به فیشِ شخصِ فلانی و مبلغش

از صد برابرِ تو، مزایای اوست بیش!

فیش این شنید و گفت:مکن هی ملامتم

انگشتِ اتّهام بگردان به سوی خویش

من هرچه می‌کِشم به خدا از تو می‌کِشم

ول کن ،برو تو را به خدا، هی نشو سریش!

آن فیش، مالِ شخص مدیر است بی‌حواس!

ما را نکن مقایسه با او، روان‌پریش!

عمریست تا  حقوقِ نجومی گرفته‌است

کس تا کنون به مرغِ جنابش نکرده کیش!

وقتی تو نانِ خشک زنی توی اشکنه

او ران مرغ و بوقلمون می‌کشد به نیش!

گر عرضه‌ای تو راست برو خب مدیر شو!

از ششدرت در آی و بینداز جفت شیش!

ور  عاجزی،سماقِ خودت را بمک عمو!

اینقدر هم به بنده نده گیر... خیر پیش!

بوالفضول_الشعرا

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.