در دوره عمرتان چند روز دنبال گمشده خود دویده اید
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود:
سید بن طاووس رضی الدین علی بن طاووس قدس الله سره از علمای بزرگ شیعه است. این بزرگوار خیلی خدمت امام زمان علیه السلام رسیده است، وی در کتابش «کشف المحجّه»، حرف هایی با پسرش، سید محمد دارد. میگوید:
بابا جان، سید محمّد! این مردم دروغ می گویند که ما امام زمان علیه السلام را دوست داریم، دروغ می گویند. آن وقت دلیل میآورد و میگوید: این مردم، امام زمان علیه السلام را به قدر یک خروس، به قدر یک بوقلمون، دوست ندارند.
یک خروس لاری خریده ای، بردی تو خانه، به خانمت سپرده ای تا دو سه روز برنج به او بخورانند تا چاق شود و برای روز عید، آن را ذبح کنید و خوراک کنید و بخورید. امّا همین که از بازار برگشتی، به خانه وارد شدی، خانمت می گوید: آقا! بوقلمون گم شده است، از جا حرکت می کنی، این اطاق را بگرد، آن اطاق را بگرد، این بام، آن بام می روی. توی کوچه به پاسبان میرسی، و می گویی: جناب آجدان! شما یک بوقلمون را اینجا ندیده اید؟ می گوید: نه. درِ خانه این همسایه را بزن، درِ خانه آن همسایه را بزن، می پرسی: آقا! اینجا یک بوقلمونی نیامده است؟ بیست و چهار ساعت به در و دیوار می زنی، به این سو و آن سو می روی، برای آن که آن را پیدا کنی؛ امّا پیدا نمی کنی و وقتی محروم و مایوس از پیدا شدنش شدی، دلت، الو می گیرد، و سینهات آتش می گیرد.
شما را به وجدان پاکتان، ای جوانان نورانی روشن فکر! ای پیر مردهای متدیّن بازاری! شما را به حقّ قرآنی که می خوانید. ای علماء و محصلین! شما را به آئین و دینتان و تمام مقدساتیکه معتقد هستید، در دوره عمرتان چند روز دنبال گمشده خود دویده اید؟ این سو و آن سو رفته اید؟ و از این بپرس و از آن بپرس، سراغش را گرفته اید؟ چند روز؟ چند روز به مثل آن داغی که توی دلتان از گم شدن یک بوقلمون می افتد، دلتان از گم شدن این بزرگوار داغ پیدا کرده است؟ چند روز، الو گرفته اید؟ با همان آشفتگی، با همان اضطراب و انقلابی که برای پیدا کردن بوقلمون، این در میزنی، آن در می زنی، از این می پرسی، از آن می پرسی، آیا یک بیست و چهار ساعت در دوران عمرتان این چنین جوشتان گرفته است برای پیدا کردن این گمشده؟
کدام یک از شما، برای گم شدن امام زمانتان، دو شبانه روز دلتان آتش گرفته است؟ هرکس دو بیست و چهار ساعت این انقلاب در او پیدا شده و هیچ چیز نفهمیده است و لو به قدر روزنه سوزنی، راه باریک تاریکی به یک ناحیهای پیدا نکرده است، بلند شود و بر من لعنت کند. مقابل این همه جمعیت، با این قرصی که صحبت می کنم بی خود نیست، به این محکمی که دارم حرف می زنم، پشت حرفم به کوه هیمالیا بند است.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس یازدهم)
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
داستان واقعی _جوان همدانی
فراهم شدن امر ازدواج بصورت معجزه آسا بدست امام زمان عج
اسمش حسن بود، در شهر نجف اشرف زندگی میکرد، دانشجو بود، اوضاع و احوال روبراهی نداشت، با خودش گفت بار و بندیلم را جمع میکنم و به کربلا می روم، دعایی می کنم برای گشایش رزق و ازدواجم...
رسید کربلا، شب را خوابید ، هنوز به حرم مشرف نشده بود، در عالم رویا به خدمت مولا جانمان رسید، آقا فرمودند به او: فلانی دعا کن، پاسخ داد: ای مولای من ، بهقصد دعا مشرف شدم...
آقا فرمود: [همین جا بالای سر است، همین جا دعا کن]،دست به دعا برداشت و به حالت تضرع دعا کرد، آقا فرمود: نشد، برای بار دوم در حالیکه فکر می کرد بهتر از بار اول است دعا کرد، مولا باز فرمودند: نشد، برای بار سوم با تضرع و خشوع بیشتر دعا کرد، بازهم مولا فرمودند: [ نشد]
دیگر عاجز شده بود، به امامش گفت: سیدی! آیا دعا کردن وکالت بردار هست ؟ آقا فرمودند: آری، گفت: من شما را وکیل کردم که برایم دعا کنید...
آقا قبول کردند و برایش دعا کردند...
دعای مولا برایش کافی بود، زندگی اش را از این رو به آن رو کرد، شخص تاجر همدانی که ساکن تهران بود به عتبات مشرف شد، آنجا به پیشنهاد و اصرار یکی از علما حسن را به دامادی پذیرفت، خلاصه اینکه صاحب زندگی شد و رزق و روزی اش گسترش پیدا کرد...
می دانی این روزها که اجابت دعایم به تاخیر افتاده با خودم می گویم باید دست به دامن آقا بشومو از حضرتش بخواهم حال مرا هم مثل شیخ حسن زیر و رو کند، اما قبل از آن، دلم می خواهد، شبی برسد، سفره ی افطاری پهن کنم و آقا را مهمان نان و خرمایی کنم، دلم میخواهد، سر به شانه های زهرایی اش بگذارم و یک دل سیر گریه کنم...در این تلاطم دنیا ساحل آرامشش را میخواهم ...
کنارِ نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که نام تو آرامشی ست طوفانی...
برداشتی آزاد از کتاب مستدرک البحاره
انتظار فقط به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن نیست؛ انتظار یعنی آماده شدن
باید در راه ایجاد جامعهی مهدوی تلاش کنیم
سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج): در اسلام خواسته شده است از ما که انتظار داشته باشیم. «انتظار» فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفتهاند منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید؛ انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آیندهی قطعیای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست، انتظار سازنده است، لذا در روایات ما، معارف ما، انتظار فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد که من حالا یک توضیحی در مورد انتظار فرج بعداً عرض میکنم.
در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد. اینی که پیغمبر میفرماید «اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج»، ناظر به همهی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش میآید؛ مشکلات گوناگونی در زندگی پیش میآید، انسان در مواجههی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد. انتظار به معنای فقط نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نیست؛ انتظار به معنای آماده شدن است، به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند عاقبتی وجود دارد که میشود به او دست یافت، برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. ما که انتظار فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّةاللّه (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛ باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعهی مهدوی؛ جامعهی مهدوی.
خود را به هر اندازهای که در وسع و قدرت ما است بتوانیم به جامعهی مهدوی نزدیک کنیم که جامعهی مهدوی جامعهی قسط است، جامعهی معنویّت است، جامعهی معرفت است، جامعهی برادری و اخوّت است، جامعهی علم است، جامعهی عزّت است. ۹۹/۱/۲۱
اخبار و تصاویر رهبر انقلاب