یارب فرج امامان رابرسان
یارب فرج امامان رابرسان

یارب فرج امامان رابرسان

تلنگر...

تلنگر...

ماغائب و او منتظر آمدن ماست

آقای من..

بر منابر و معابرمان فریادت می ‌زنیم تا بازگردی! اما غافلیم از اینکه..

آنکه باید باز گردد شما نیستید!

این ما هستیم که باید به خودمان بازگردیم!

مولا جان، از شما می‌ خواهیم تا صدایمان را بشنوی و نظری با گوشه ی چشمت بر ما افکنی!

امّا از یاد برده ‌ایم که شاهد و ناظر اعمالمانی و هفته ‌ای دو بار پرونده ی کارهایمان را برابر چشمانت داری وبلکه دائما احاطه برماداری...

با ضجّه و عاجزانه میخواهیم،

 بلکه نشانی ات را بگویی و ما سراسیمه خود را فدای قدومت کنیم!

 امّا نمیدانم، چرا نمیتوانیم خواسته هایمان را فدای آمدنت کنیم!

مگر محبوب ما نیستی و دائم آمدنت را نمیخواهیم؟

پس چرا آنچه تو میخواهی بر ما گران و سنگین و ناشدنیست؟

همه‌ مابه دنبال آنانی می ‌گردیم که تشرّف حضورت را داشته‌ اند،

 امّا فراموش کرده‌ایم که هر دم، ممکن است از کنارمان بگذری.

یا صاحب الزمان همه‌ مان آرزو می ‌کنیم، کاش شما را می‌ دیدیم و سلامی می‌ گفتیم.

ولی فراموش کرده‌ایم که هر کجا سلامت بگوییم، پاسخ‌ مان می ‌دهی.

حتّی یادمان میرود، در کوی و برزن ‌ها، بر هم سلام کنیم!

شاید آنکه از کنارش به آرامی گذشتیم..

ای گل نرگس...

 نمیدانم چه شد؟

 این همه عطر نرگس را از یاد بردیم.

شما دعایی کن...مولا.

 شاید به حُرمت دعایت ما هم برگشتیم.

العفویاصاحب الزمان

Yekta

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.