#جمعه_های_دلتنگی

#جمعه_های_دلتنگی

شب دردمند عاشق چه شب دراز باشد

غم دل به دل سراید، پی فاش راز باشد

چو خیال دلبرش را، به عیادتش ببیند

همه درد او شود به، همه ناله ساز باشد

سپری شده است عمرم، پی وصل آن یگانه

که وصال آن پریوش، همه دم نیاز باشد

نظر ار به مهر دارد، همه درد را زداید

چه رسد که لب گشاید، همه دلنواز باشد

همه عمر رنج بردم ره وصل او کنم طی

شده طی کتاب عمرم، ره وصل باز باشد

غم دل فراز گفتم، مگرش قبول افتد

به قبولی اش گهی چون کُهی سر فراز باشد

همه درد من زهجرش،

همه ناله ام ز مهرش

چه شود که آن سلیمان،

نگهش به ناز باشد

به امید آنکه آید، سر من به بر بگیرد

دم آخرین خود را، به سرم نماز باشد

مخراش ای «ضیایی» دل خود به پنجه غم

که امیر دادگستر، شه غم نواز باشد.

آیت الله  دکتر سید عبدالله ضیایی گیلانی (ره)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.