سحر را نزدیک باید کرد

سحر را نزدیک باید کرد

می‌شنوی؟ یا تو هم مثل من گوشَت را دردِ دنیا پُر کرده است؟ صدای گریهٔ کودکان یَمن است که فلک را هم شکاف داده...

زیتون‌های فلسطین چند وقتیست در خون غوطه می‌خورند و قحطی‌زدگانِ آفریقا در طلبِ نان، جان می‌دهند.

میان ظلم و ظلمت دلم زنگار گرفته... در اوج‌ شب ظلمانی به سر می‌بریم. بارها نوشتیم: «سحر نزدیک است...» اما هنوز از ظلمت دنیایمان کاسته نشده. نوشتیم و فراموش کردیم «سحر را نزدیک باید کرد.»

انگار قفل ظهور همین انفعالِ نهفته در انتظارمان است... خسته نشدیم از سکوت. وقت فریاد دادخواهی رسیده. وقت تلاشی خستگی‌ناپذیر برای نزدیک کردن ظهور.

برخیز که امام یار می‌خواهد و یار، هر دَم وسط میدان است نه در خواب غفلت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.