در بازی زندگی یاد میگیری:
اعتماد به حرف های قشنگ
بدون پشتوانه ...
مثل آویختن به طنابی پوسیدست..
یاد میگیری:نزدیکترین ها به تو ...
گاهی میتوانند دورترین ها باشند...
یاد میگیری:آنقدر از خودت برای روز مبادا
پس انداز داشته باشی...
تا بتوانی یک روزی
تمام خودت رو بغل کنی و بروی ...
و در جایی که شنیده و فهمیده نشوی نمانی....
یاد میگیری : دیوار خوب است...
سایه درخت مطلوب است...
اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست..