السلام_علیک_یا_ معزالمومنین
با_سلام و_دعای_خیر
خشکیده چشم منتظران ای نگار ما
لطفی، گذار پا به ره انتظار ما
سوزانده جان ما، غم ودرد فراق تو
صدها گره فتاده ز هجرت به کار ما
پنهان نموده ای تو ز ما چهره دلگشا
پس کی کنی تو ماه رخت آشکارِ ما
بس عاشقت ندیده به راه تو جان گذاشت
اینسان خزانِ ما مپسند ای بهار ما
مهری و رفته ای تو به پشت سحاب غیب
ظاهر شو ای امید همه روزگار ما
یعقوبِ جانِ ما،به تمنای یوسف است
ای یوسفا بیا تو به کنعان دیارِ ما
یابن الحسن تویی گل پایانی ولا
مولای ما غلامی تو افتخار ما
یک عالمی، منتظرت تا کنی ظهور
ای آخرین ولی زسوی کردگار ما
بازآ و ارض را پر از عدل و داد کن
فرمان بده به ما که تویی شهریار ما
رفع_موانع_فرج لطفا قرائت شود
دعای_فرج
dorehami_bastegan