حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنهها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت.
شاعر:لسان_الغیب_حافظ_شیرازی
اشعار ناب آئینے
Shere_aeini
جمعهها را برایت تعطیل کردهایم، نیامدی!
جمعه ها را تعطیل کردهایم ، علامت زدهایم در تقویمهایمان، جمعه را با رنگ دیگری نوشتهایم ، نشستهایم و ندبه خواندهایم ، تسبیح زدهایم وصلوات فرستادیم تا به خیال خویش، فرجت را تعجیل و ظهورت را نزدیک و نظاره کنیم، غافل از اینکه بدانیم انتظار، اعمال است.
fna.ir/dd5gvo
farsmazand
آغاز_امامت_حضرت_صاحب مناجات_با_امام_زمان
عالم امکان سراسر نور شد
شیعه بعد از سال ها مسرور شد
پور زهرا تاج بر سر می نهد
بر همه آفاق فرمان می دهد
حکم تنفیذش رسیده از سما
نامه ای با مُهر و امضاء خدا
می نشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
پادشاه کشور آیینه ها
تک سوار قصه ی آدینه ها
امپراتور زمین و آسمان
حُکمران سرزمین بی دلان
پهلوان نامی افسانه ها
تحت امرش لشگر پروانه ها
لشگری دارد بزرگ و بی بدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
شاعر:وحید_قاسمی
اشعار ناب آئینے
Shere_aeini
آغاز_امامت_حضرت_صاحب مناجات_با_امام_زمان
سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک
می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر
ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش
عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست
عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
شاعر:استاد_غلامرضا_سازگار
اشعار ناب آئینے
shere_aeini
آغاز_امامت_حضرت_صاحب مناجات_با_امام_زمان
بستی به سر عمامه ی سبزِ پیمبر را
کردی نمایان در جمالت روزِ محشر را
نورِ نگاهت سامرا را جلوه گر کرده
در چشم هایت دیده عالم، عکسِ حیدر را
اصلِ امامت را خدا دستِ شما داده
با نسلِ زهرا چه نیازی هست دیگر را
کارِ خدا بود اینکه شد بی آبرو دشمن
کَذاّب باید خواند اسم و رسمِ جعفر را
تنها به نُطقِ تو می آید خطبه ی حیدر
تنها تو زینت می دهی کُرسی و منبر را
اصلاََ امامت که به سن و سال نیست آقا
در خردسالی زنده کردی نامِ کوثر را
چشمِ حسودان کور باد از این همه شوکت
باید برایت خواند صد الله و اکبر را
پیچیده در عالم شمیمِ عطرِ گیسویت
عِطری که برده آبروی عود و عنبر را
صوتِ علی در حنجرت غوغا به پا کرد و
از پا فکندی قدرتِ هر گبر و کافر را
ایل و تبارت در امامت برتری دارد
هرگز ندارد هیچ کس این حسِ برتر را
نورِ امامت می درخشد از کمالاتت
نوری که کسبِ فیض کرده ماه و اختر را
جاءَالحَقی که خورده بر بازوی تو پیداست
خاموش کرده فتنه های اهلِ خیبر را
ای آیه ی تطهیر در شَأنت، خدا داده
دستِ تو تنها مصحفِ زهرای اطهر را
شاعر:
رضا_باقریان
اشعار ناب آئینے
shere_aeini