امنیت، پس از ظهور

امنیت، پس از ظهور

در حالی که پیش از ظهور حضرت مهدی، شرایط ناامنی بر جهان چیره است، یکی از بنیادی ترین کارهای حضرت، باز گرداندن امنیت به جامعه است. با برنامه ریزی دقیقی که آن زمان انجام میشود، در مدت کوتاهی امنیت در همه زمینه ها به جامعه باز می گردد. امنیتی که بشر هرگز قبل از آن تجربه نکرده است. امنیت، ابعاد مختلفی دارد که به ذکر سه نمونه بسنده میکنیم:

1 امنیت جاده ها: به گونه ای که زنان جوان از جایی به جای دیگر، بدون همراهیِ مَحرمی، سفر میکنند و در امان هستند.

2 امنیت قضایی: به گونه ای که مردم از اینکه ممکن است حقشان پایمال شود، کوچکترین بیمی ندارند.

3 امنیت مالی: تا جایی فراگیر میشود که اگر کسی دست در جیب دیگری ببرد، هرگز احتمال دزدی داده نمیشود

برای تمام موارد فوق، احادیثی داریم که جهت اختصار، به همین اندازه بسنده میکنیم

منابع در کتاب موعودنامه، تونه ای، ص۱۲۳

الَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج

Be_Sooye_Zohoor

گفتم اگر امروز چشم باز کنم، انتظار به پایان می‌رسد و فراق، به وصال مبدّل می‌شود؛ اما نشد!...

http://uupload.ir/files/t4iu_%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85_%D8%A7%DA%AF%D8%B1.jpg

گفتم اگر امروز چشم باز کنم، انتظار به پایان می‌رسد و فراق، به وصال مبدّل می‌شود؛ اما نشد!...

راستی! جمعه جان!... کودکان‌مان بزرگ شدند! جوان‌های‌مان پیر شدند و پیرهای‌مان از دنیا رفتند!...

گفتم شاید بدانی نسیم حضور او، چه زمانی بر مشام جان مان می رسد!... اما بدان همچنان منتظریم!... هرکجا هست، قاصد

 سلام مان باش..

 الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج

Be_Sooye_Zohoor

یا_مهدی

http://uupload.ir/files/nhq7_%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C_%D9%86%D9%81%D8%B3.jpg

یا_مهدی

وقتی نفس گرفته، دلم در هوایتان

یعنی منم که زنده‌ام از اشک‌هایتان

داوود من! دوباره بخوان تا که عالمی

ایمان بیاورد به طنینِ صدایتان...

اللهم_عجل_لولیک_الفرجــ

هر_روز_بی‌تو_روز_مباداست

Be_Sooye_Zohoor

جمعه شد اما نمیدانم که دلدارم کجاست!

http://uupload.ir/files/75zg_%D8%AC%D9%85%D8%B9%D9%87_%D8%B4%D8%AF.jpg

جمعه شد اما نمیدانم که دلدارم کجاست!

من خریدارش شدم زنبیل ِبازارم کجاست؟

دسته گل هایی  برایش چیده ام از باغمان

باغبان با من بگو  ماه شب ِ تارم کجاست؟

جای ِ ماه آسمان عکس از نگاهش می کشم

هرچه میگردم نمیدانم که پرگارم کجاست؟

خط بخط حرف دلم راچیده ام بر روی هم

بامن ای مادربگو دفتر وَ خودکارم کجاست؟

می روم در کُنجِ ایوان دیده  بر راهش نهم

شاید آرامم کند فندک وَ سیگارم کجاست؟

نذر ِ دیدارش فراوان روزه ها  دارم به دل

ربنا سر داده شد خرمایِ افطارم کجاست؟

گشته ام انگشت نمای مردو زن پیروجوان

از کجا فهمیده اند ایراد ِ رفتارم کجاست؟

ای خدا مُردم ز دوری عصرجمعه سررسید

خواهشا با من بگو اربابِ دربارم کجاست؟