امام_زمان_عج
یک بغض سنگینی گلویم را گرفته
غربت درون سینه ی من پا گرفته
رفتی و تیر هجر را پرتاب کردی
تیر فراقت کنج قلبم جا گرفته
رحمی کن ای تسکین دردم دردمندم
چشمم به یادت موجی از دریا گرفته
مانند آبی و منم مثل سرابم
گریم برای یوسف زهرا گرفته
اوج تمنای منی یا ایها العشق
مجنونم و دل باغم لیلا گرفته...
محمد_حبیب_زاده ۹۸/۵/۴
navaye_asheghaan